رفتارشناسی بازار در برابر مذاکرات: مؤلفههای تأثیرگذار و پنهان
اقتصاد100- بازارهای داخلی ایران بار دیگر با واکنشی مثبت به نتایج دور پنجم مذاکرات ایران و آمریکا، به ثبات ارز، طلا و رشد ۲۶هزار واحدی بورس واکنش نشان دادند و به شاخصی قابلاعتماد برای ارزیابی نتایج مذاکرات تبدیل شدند.

در روزهای بعد از مذاکرات دور پنجم، عمده بازارها بهرغم موج نگرانی ایجادشده در روزهای منتهی به انجام مذاکرات رم که ناشی از شفاف شدن مواضع دو طرف در مورد امکان غنیسازی در ایران یا عدم امکان آن بود، به اظهارات رسمی مقامات مذاکرهکننده اعتماد کردند و مانند ۴ دور گذشته روندی باثبات و حتی مثبت را نشان دادند. قیمت ارز و طلا ثابت باقی ماند و بورس با ۲۶هزار واحد رشد، روز سبزی را سپری کرد. رفتار و واکنش بازار برای چندمین بار در سال جاری نشان داد که بازارهای داخلی ایران به مذاکرات سیاسی ایران و آمریکا خوشبین هستند و این مهمترین و معتبرترین شاخص برای تقویت احتمال موفقیت مذاکرات است.
این خوشبینی البته کاملا محتاطانه، آگاهانه و حتی مدیریتشده ارزیابی میشود. واقعیت این است که درحالحاضر و با وجود تداوم چالشهای اقتصادی و بعضا اجتماعی در کشور مانند کمبود برق و گاز، کمبود آب و همچنین کاهش قدرت خرید و افزایش سطح فقر در جامعه در کنار انفعال و فقدان ابتکار عمل سیاستی و سیاستگذاری در حوزه اقتصادی، مذاکرات سیاسی ایران و آمریکا به تنهاترین عنصر اتکا و خوشبینی بازاراهای داخلی تبدیل شده است. اگرچه همواره رفتار بازارهای اقتصادی در قبال تحولات سیاسی، امنیتی و اقتصادی، کاملا منطقی، عقلانی و واقعبینانه است اما به نظر میرسد رفتار بازارهای داخلی ایران در قبال مذاکرات اخیر و در نبود دیگر سیگنالها، بیش از حد مثبت و تا حدی هیجانی است.
رفتاری که در شرایط طولاتی و گسترده برهوت و خشکسالی سیگنالهای مثبت در اقتصاد ایران امری طبیعی و به عبارت دیگر قابلدرک و پذیرش است. اقتصاد ایران برای بیش از دو دهه با بحران تولید و انتشار سیگنالهای مثبت برای قرار گرفتن در ریل توسعهای و پویایی قرار گرفته است. در طول دو دهه گذشته به جز دوران کوتاه مذاکره و اجرای برجام و برخی مقاطع بسیار محدود متاثر از مذاکرات سیاسی برای رفع تحریمها (زمستان ۱۴۰۰)، کمتر عنصر یا متغیر فعال و مثبتی جهت رونق و پویایی بازار فعال بوده است.
بر این اساس روند تحولات متاثر از عوامل و متغیرهای سیاسی و ژئوپلیتیکی به گونهای رقم خورده که معمولا رفتار بازارها در شکل التهاب و نوسانات بزرگ نمایان شده است. این شرایط به طور طبیعی زمینه و فرصت را برای کاسبکاری و سوءاستفاده اقتصادی برخی عوامل دولتی و غیردولتی که خود عامل تشدید التهابات بازار هستند، فراهم ساخته است. در این شرایط هم میتوان گفت اصولا رفتار بازار بیش از آنکه متاثر از عوامل واقعی، واقعبینانه باشد، بیشتر ماهیت هیجانی و احساسی داشته است. بروز حبابهای قیمتی در بازارها عمدتا ناشی از چنین شرایطی است.
در این اثنا دولت بهعنوان سیاستگذار به دلیل محدودیت منابع اقتصادی و ارزی و پایین بودن قدرت مانور اقتصادی و مدیریتی در شرایط تحریمی، نهتنها به مهار و کنترل شرایط هیجانی کمک نکرده بلکه بعضا ناآگاهانه به تشدید التهابات دامن زده و در مواردی با اهداف مختلف، از جمله جبران بخشی از کسری بودجه، از این شرایط بهرهبرداری هم کرده است. با این تحلیل میتوان به بازارهای ایران حق دارد که در برابر پدیده نوظهور و مثبتی مانند مذکرات سیاسی ایران و آمریکا که از آن در محافل سیاسی بهعنوان پدیده سیاسی و ژئوپلیتیکی مهم برای آینده ایران و اقتصاد آن و چه بسا آخرین پدیده و فرصت نام برده میشود، حساس بوده و رفتاری هیجانی از خود نشان دهد. رفتاری که جلوههایی از عقلانیت و آگاهی را نیز در خود دارد؛ به این معنا که بازار میخواهد این پیام مهم را به سیاستگذاران بدهد که از التهاب و بیثباتی خسته و بیتابوتوان شده و دیگر میخواهد در یک فضای باثبات زندگی کند. رفتاری که میخواهد در حد توان و کارآیی خود، در همراهی و تقویت مذاکرات و تداوم آن برای رسیدن به نتیجه نهایی، یعنی توافق، نقشآفرینی مثبت داشته باشد.
در این شرایط به نظر میرسد اراده و خواست قوه عاقله بازار و بخشهای ارزشآفرین و توسعهگرای بازار بر این رویکرد قرار گرفته که باید از حاشیهنشینی و نظارهگری خارج شد و در به ثبات رساندن اقتصاد و رها ساختن بازار از دست کاسبان و دلالان تحریم و التهابات داخلی، نقشآفرینی مفید و فعال داشته باشد.
اگرچه به نظر میرسد که سیاستگذاران از این رفتار و رویکرد بازار دل خوشی نداشته و آن را بهعنوان یک سیگنال منفی در مذاکرات و تضعیف قدرت چانهزنی طرف ایرانی و سوءاستفاده طرف مقابل برای تحمیل خواست خود به ایران تلقی میکنند، اما واقعیت این است که دولت باید این نقشآفرینی بازار را نه بهعنوان تهدید و عامل ضعف بلکه بهعنوان یک فرصت بزرگ و کمنظیر برای اجماع داخلی و وحدت ملی و همچنین بسیج ظرفیتهای کشور در عرصه نبرد دیپلماسی دیده و از آن بهرهبرداری لازم را در جریان مذاکرات و پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی بکند. تجربه ثابت کرده قهر بازار و بیتفاوتی و نقشآفرینی منفی و بعضا خنثای بازار، قدرت مانور دولتها را برای موفقیت در کارزارهای دیپلماتیک و غیردیپلماتیک خارجی و همچنین رقم زدن سیاستها و تحولات اقتصادی داخلی کاهش داده و آنها را با چالشهای سیاسی و اقتصادی بزرگی مواجه میکند. دولت باید از بازگشت اعتماد بازار به خود و سیاستها و تحرکات داخلی بهعنوان فرصت استفاده کند. این مهم حتی بعد از توافق احتمالی و برای پیشبرد اهداف اقتصادی بعد از تحریمها بسیار به کار دولت میآید.
* استاد دانشگاه