برداشت اقتصاد100 از یک یادداشت :

جواد لاریجانی: سیاستمداری که می‌خواست، ولی کیسینجر نبود

یادداشت : پشت پرده زندگی محمدجواد لاریجانی، نخبه‌ای برجسته از دانشگاه برکلی که با تسلط به ریاضیات، فلسفه و زبان انگلیسی، در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی جایگاهی ویژه پیدا کرد.

جواد لاریجانی: سیاستمداری که می‌خواست، ولی کیسینجر نبود

او البته در مورد برخی ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی‌اش نیز سخنانی مطرح کرد (که نیازی به بازگو کردنش نمی‌بینم) و در نهایت اشاره نمود که نام آن دانشجوی نخبه، جواد لاریجانی است. طبیعتاً در میان دوستانی که این نام را شنیدند، واکنش خاصی ایجاد نشد، زیرا نه او و نه برادران کوچکش شهرتی نداشتند و حتی انتساب او به مرحوم آیت‌الله میرزاهاشم آملی -که در آن زمان یکی از مراجع تقلید برجسته به‌شمار می‌رفت- واضح نبود.

این نام همیشه در ذهن من باقی ماند تا اینکه محمدجواد لاریجانی (این بار با پیشوند دکتر) جایگاه ویژه‌ای در میان سیاست‌مداران پیدا کرد.

سیاستمداری متفاوت، اما نه برجسته

قصد ندارم به تاریخچه و بیوگرافی او بپردازم؛ کارهایی که با مراجعه به منابعی مانند ویکی‌پدیا یا ابزارهای هوش مصنوعی در چند ثانیه امکان‌پذیر است.

هنگامی که در سال‌های بعد دکتر محمدجواد را دیدیم، کاملاً متفاوت از آن چهره ناشناخته‌ای بود که در اوایل انقلاب در فضای سیاسی حاضر شده بود. او به نظر می‌رسد در جریان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نقش مهمی داشت و مدتی نیز معاون وزیر خارجه بود. به‌خاطر دارم که با دکتر ولایتی، وزیر خارجه وقت، سازگار نبود و از آنجا کناره‌گیری کرد. دو دوره نیز نماینده مجلس شد و مرکز پژوهش‌های مجلس را تأسیس کرد. او سال‌ها در مرکز تحقیقات فیزیک نظری و برخی مراکز علمی دیگر فعالیت داشت. همچنین چندین سال رئیس مرکز حقوق بشر قوه قضاییه بود. علاوه بر این‌ها، به دامپروری و کشاورزی نیز پرداخته و در مناطق جنوب شرقی استان تهران مالک ملکی بزرگ شده است که گفته می‌شود در آن شتر پرورش می‌دهد.

نام و جایگاه سیاسی محدود

این اقدامات اما هیچ‌وقت نتوانست او را به‌عنوان یک شخصیت برجسته در سیاست مطرح کند. برخلاف برادران کوچکش که توانستند بر کرسی ریاست قوه قضاییه و قوه مقننه بنشینند، او چنین موفقیتی نداشت. با این حال، به لطف صداوسیما و رسانه‌های خاص، تبدیل به شخصیتی جنجالی شد که غالباً سخنان عجیب‌وغریب و قابل تأمل می‌گفت.

<جواد لاریجانی، سیاست‌مداری که می‌خواست کیسینجر باشد اما...

شایعات و اظهارات جنجالی

در سال ۷۵، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، شایعه‌ای توسط اصلاح‌طلبان منتشر شد که جواد لاریجانی با نیک براون، دیپلمات انگلیسی، در ارتباط بوده و درباره نتیجه انتخابات گفتگوهایی داشته است. گفته شد که او اظهار کرده اگر ناطق نوری رأی بیاورد، روابط ایران و غرب بهبود خواهد یافت. البته، او ۱۷ سال بعد در سال ۹۲ روایت متفاوتی از این گفتگو ارائه کرد و گفت که مرد انگلیسی در آن دیدار بیان کرده بود رای آوردن خاتمی به نفع انگلیس است.

یکی از معروف‌ترین سخنان او که بسیار بر سر زبان‌ها افتاد نیز این جمله بود: «من حاضر هستم حتی با شیطان در قعر جهنم مذاکره کنم.» این عبارت نشان می‌دهد که او در جهان دیپلماسی به‌عنوان یک محافظه‌کار، نگرشی بسیار لیبرال دارد. هرچند بعدها به همین مواضع نیز وفادار نماند و بارها علیه مذاکره سخنرانی کرد.

مواضع متغیر در برابر دولت‌ها

در دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، جواد لاریجانی بار دیگر به سمت محافظه‌کاری شدید متمایل شد و مدتی طولانی از او حمایت کرد. البته این حمایت زمانی پایان یافت که مانند سایر اصولگرایان حاضر نشد مسئولیت عملکرد رئیس‌جمهور دوره‌های نهم و دهم را به عهده بگیرد.

مخالفت با برجام و چالش‌های دیپلماتیک

اوج فعالیت‌های لاریجانی در یک دهه اخیر را می‌توان به مخالفت‌های شدیدش با برجام نسبت داد. او بر اساس یک پیش‌فرض عمل می‌کند: جناح مخالف او، غرب‌گرا، شیفته آمریکا و پذیرای ذلت هستند. این پیش‌فرض، اساس بسیاری از سخنان و نظرات او بوده است. شاید اگر در دوران برجام یا پیش از آن و در دوره خاتمی، او مسئولیتی مرتبط با دیپلماسی داشت، دوباره به ایده «گفتگو با شیطان در قعر جهنم» بازمی‌گشت. به این ترتیب، مذاکره و برجام به این اندازه زشت و ناخوشایند جلوه نمی‌کرد.

البته نمی‌خواهم از واژه حسادت استفاده کنم اما در بسیاری از موارد، منطق و لحن سخنانش پیرامون دیگران، گویی چنین خصیصه‌ای را نمایان می‌کند.

چهره‌ای که کمتر مورد توجه قرار گرفت

در نهایت، حتی اگر لاریجانی بخواهد بر گذشته دیپلماتیک خود تکیه کند، این گذشته بیش از سه دهه پیش بوده و آنچه باقی ‌مانده، بیشتر شامل خاطراتی کم‌رنگ است. اما خود او تلاش می‌کند این گذشته را دستاویز قرار دهد تا شاید خود را در مقام شخصیتی مشابه کیسینجر تصور کند. البته چنین آرزویی حتی در دهه هشتم زندگی او، ایرادی ندارد. اما آنچه اجازه نمی‌دهد وی به‌عنوان یک سیاست‌مدار معتبر شناخته شود، گرایش شدیدش به تفکری افراطی است که امروز، نزد مردم، جایگاه خود را از دست داده است.

او در شبکه‌ای گرفتار شده است که توسط تارهای عنکبوت سخنان تکراری، بی‌ثمر و بی‌ارتباط با نیازهای واقعی مردم تنیده شده است. علاوه بر این، با شهروندانی صحبت می‌کند که به لحاظ اقتصادی هیچ‌گونه تناسبی با زندگی و وضعیت او ندارند.

 

وبگردی
    ارسال نظر