متوازنسازی بزرگ بین دولت ها و بانک های مرکزی
عصر جدید اقتصاد کلان چگونه خواهد بود؟
اقتصاد100؛ ماههاست که آشفتگی در بازارهای مالی و شواهد فزایندهای از فشار در اقتصاد جهانی وجود دارد. ممکن است فکر کنید که اینها فقط نشانه هایی از وجود یک بازار نزولی و یک رکود در آینده هستند، اما همچنین ظهور دردناک یک رویکرد جدید در اقتصاد جهانی را نشان می دهند. دوره جدید این وعده را می دهد که جهان ثروتمند ممکن است با مشکلات بزرگی مانند پیری جمعیت و تغییرات آب و هوایی مقابله کند، اما خطرات حادی نیز به همراه دارد؛ از هرج و مرج مالی گرفته تا بانک های مرکزی ناکارآمد و هزینههای عمومی خارج از کنترل.
به گزارش گروه اقتصاد کلان و انرژی اقتصاد100 به نقل از اکونومیست، همهمه در بازارها به حدی رسیده که در یک نسل اخیر دیده نشده است. تورم جهانی برای اولین بار در 40 سال گذشته دو رقمی شده است. فدرال رزرو با کندی در پاسخگویی، اکنون نرخ های بهره را با سریع ترین سرعت از دهه 1980 افزایش می دهد، در حالی که دلار در قوی ترین حالت خود در دو دهه گذشته قرار دارد و باعث هرج و مرج در خارج از آمریکا شده است. ارزش سهام جهانی 25 درصد بر حسب دلار کاهش یافته که بدترین سال حداقل از دهه 1980 است، و اوراق قرضه دولتی نیز بدترین سال خود از 1949 را پشت سر می گذارد. اکنون این حس نامطلوب وجود دارد که با عقب نشینی جهانی شدن و شکسته شدن سیستم انرژی جهان پس از حمله روسیه به اوکراین، نظم جهانی در حال فروپاشی است.
همه اینها پایانی قطعی برای عصر آرامش اقتصادی دهه 2010 است. پس از بحران مالی جهانی 09-2007، عملکرد اقتصادهای ثروتمند الگوی سستی به خود گرفت. سرمایهگذاری توسط شرکتهای خصوصی، حتی آنهایی که سودهای کلان داشتند کاهش یافت، در حالی که دولتها نیز در مقابل منفعل عمل کردند. رشد اقتصادی آهسته و تورم پایین بود. با توجه به اینکه بخشهای خصوصی و دولتی برای تحریک بیشتر فعالیتها تلاشی انجام نمیدادند، بانکهای مرکزی وارد بازی شدند. آنها نرخهای بهره را در سطوح پایین نگه داشتند و حجم عظیمی از اوراق قرضه را پس از مشاهده هر سیگنال مشکل خریداری کردند، و دامنه دسترسی خود را بیش از پیش به اقتصاد گسترش دادند. در آستانه ظهور همهگیری، بانک های مرکزی آمریکا، اروپا و ژاپن دارایی های مالی به ارزش خیره کننده 15 تریلیون دلار در اختیار داشتند.
چالش بزرگ همهگیری منجر به رویدادهای خارقالعادهای شد که به ایجاد تورم امروزی کمک کرد: محرکهای بیحساب و کتاب دولتی و کمکهای مالی، الگوهای غیرقابل پیشبینی تقاضای مصرفکننده، و اختلال زنجیره تامین ناشی از قرنطینه. این ضربه تورمی از آن زمان به دلیل بحران انرژی تشدید شده است، زیرا روسیه، یکی از بزرگترین صادرکنندگان سوخت های فسیلی، خود را از بازارهای غرب منزوی کرده است. در مواجهه با مشکل جدی تورم، فدرال رزرو در حال حاضر نرخ ها را از حداکثر 0.25 درصد به 3.25 درصد افزایش داده است و انتظار می رود تا اوایل سال 2023 آنها را به 4.5 درصد برساند. در سطح جهانی، اکثر مقامات پولی در حال سختتر کردن سیاستها هستند.
بعد از آن چه اتفاقی در جهان می افتد؟ یکی از ترسهای فوری مربوط به شکست مالی است، زیرا یک سیستم مالی که به نرخهای پایین عادت کرده است، با افزایش هزینههای وامگیری برانگیخته میشود. اگرچه یک بانک متوسط مانند «کردیت سوئیس» تحت فشار است، بعید است که بانک ها به یک مشکل بزرگ تبدیل شوند: اکثر آنها نسبت به گذشته دارای لایه های ایمنی بزرگ تری هستند. در عوض، خطرات در جای دیگری نهفتهاند، در یک سیستم مالی با ظاهر جدید که کمتر به بانک ها و بیشتر به بازارهای سیال و فناوری متکی است. خبر خوب این است که سپرده های مشتریان در حال دود شدن نیست. خبر بد این است که این سیستم برای تامین مالی شرکت ها و مصرف کنندگان، در برابر زیان غیرشفاف و حساس است.
در حال حاضر می توانید این را در بازارهای اعتباری مشاهده کنید. از آنجایی که شرکت هایی که بدهی می خرند از ریسک دوری می کنند، نرخ بهره وام مسکن و قرضه قراضه در حال افزایش است. بازار «وامهای اهرمی» که برای تامین مالی خرید سهام عمده شرکتها مورد استفاده قرار میگیرد متوقف شده است (اگر ایلان ماسک توییتر را بخرد، بدهیهای حاصل ممکن است به یک مشکل بزرگ تبدیل شود). در همین حال، صندوقهای سرمایهگذاری، از جمله طرحهای بازنشستگی، در پرتفوی داراییهای غیرنقدشونده انباشته شده خود با زیان مواجه هستند. بازار اوراق خزانهداری نامنظمتر شده است. بازار اوراق قرضه بریتانیا به دلیل شرطبندیهای مبهم در بخش مشتقات که توسط صندوقهای بازنشستگی این کشور انجام میشود، دچار هرج و مرج شده است.
اگر بازارها به خوبی کار نکنند، مانع از جریان اعتباری شوند، یا خطر سرایت به بخش های دیگر وجود داشته باشد، بانکهای مرکزی ممکن است وارد عمل شوند: در حال حاضر بانک انگلستان چرخشی انجام داده و دوباره شروع به خرید اوراق قرضه کرده است، در تناقض با تعهد همزمان برای افزایش نرخها.
در یک تغییر بزرگ نسبت به دهه 2010، افزایش ساختاری در هزینهها و سرمایه گذاری دولتی در حال انجام است. شهروندان سالخورده به مراقبت های بهداشتی بیشتری نیاز دارند. اروپا و ژاپن برای مقابله با تهدیدات روسیه و چین هزینه های دفاعی بیشتری خواهند کرد. تغییرات اقلیمی و تلاش برای امنیت منجر به سرمایهگذاری دولتی بیشتر در بخش انرژی میشوند، از زیرساختهای تجدیدپذیر گرفته تا پایانههای گازی. همچنین تنشهای ژئوپلیتیک باعث میشود دولتها بیشتر برای سیاستهای صنعتی هزینه کنند. با افزایش سن افراد بیشتر پسانداز میکنند و این پسانداز مازاد به کاهش نرخ بهره واقعی منجر خواهد شد.
این دنیای جدید با هزینههای دولتی و تورم تا حدودی بالاتر مزایایی نیز خواهد داشت. در کوتاهمدت این به معنای رکود شدید کمتر یا عدم وجود آن خواهد بود. و در درازمدت به این معنی است که بانکهای مرکزی فضای بیشتری برای کاهش نرخهای بهره در شرایط رکود دارند و نیاز به خرید اوراق قرضه و نجات مالی را در صورت بروز مشکل کاهش میدهند، که باعث انحراف هر چه بیشتر اقتصاد میشود.
با این حال خطرات بزرگی نیز به همراه دارد. اعتبار بانک های مرکزی آسیب می بیند: میلیون ها قرارداد و سرمایه گذاری که بر اساس وعده تورم 2 درصد نوشته شده بود مختل می شوند، در حالی که تورم کمی بالاتر، ثروت را از طلبکاران به بدهکاران توزیع می کند.
اینها فرصت ها و خطرات هولناکی هستند. اما زمان آن فرا رسیده است که آنها و پیامدهای آنها را برای شهروندان و مشاغل سنجید. بزرگترین اشتباهات در اقتصاد، شکست تخیل است که منعکسکننده این فرض است که رویکرد امروز برای همیشه دوام خواهد آورد. تغییر در راه است و جهان باید برای آن آماده شود.
پایان پیام
ارسال نظر