اکونومیست شما را به روزگار وحشتناک قرن شانزدهم می‌برد؛

تورم بزرگ قرن شانزدهم اروپا چگونه بود و شباهت آن با امروز چیست؟

اقتصاد100- در طول قرن 1500 میلادی، سراسر اروپا با نوعی تورم افسارگسیخته مواجه شد که در آن زمان بی‌سابقه و عجیب بود. این تورم چگونه شکل گرفت؟ شباهت آن به تورم جهانی امروز چیست؟ و چه درس‌هایی میتوان از آن گرفت؟

تورم بزرگ قرن شانزدهم اروپا چگونه بود و شباهت آن با امروز چیست؟

به گزارش گروه اقتصاد کلان و انرژی اقتصاد100 به نقل از اکونومیست، در روزگار هنری هشتم به نظر می رسید که انگلستان در حال فروپاشی است. شاهدان گزارش دادند که هرگز این همه گدا وجود نداشته است و بسیاری از آنها اگر فرصت داشتند گلوی شما را می بریدند. همه مشکوک بودند، و به درستی معلوم شد که ارزش پول در حال کاهش است. اخلاقیات به اندازه ارزش سکه‌ها کاهش یافته بود. این احساس که یک جای کار می‌لنگد در سراسر اروپا مشترک بود، تا زمانی که در دهه 1590 پس از بحران مالی، ناآرامی اجتماعی و جنگ، به پایان رسید.

ریشه این هرج و مرج یک افزایش تورم کاملا غیرمنتظره و کاملا ناآشنا در آن زمان بود. برای حداقل 300 سال منتهی به شروع قرن شانزدهم (1500 میلادی)، اروپای غربی ترکیبی از زیمباوه و ژاپن امروزی بود. در انگلستان، قیمت یک سبد رایج از کالاهای پیش روی مصرف کنندگان (عمدتا مواد غذایی، اما شامل چیزهای دیگر مانند لباس و نور) بالاتر از قیمت سال 1275 نبود.

اما این وضعیت پس از 1500 میلادی تغییر کرد. تورم ریشه دار قیمت که زمانی غیرقابل تصور بود، غیرقابل توقف شد. در عرض 50 سال میانگین قیمت ها در سراسر انگلستان دو برابر شد. تحقیقات پل اشملزینگ از کالج بوستون نشان می دهد که سپس قیمت ها در ایتالیا 5 درصد در سال افزایش یافت. در فرانسه و هلند، تورم تا پایان قرن به 4 درصد رسید. در روسیه روند تورم از دهه 1530 افزایش یافت. نرخ تورم جهانی در دهه 1590 با نزدیک به 3 درصد در سال به اوج خود رسید. اگر 3 درصد برای شما خیلی دردناک به نظر نمی رسد، به خاطر داشته باشید که رشد درآمدهای اسمی در دنیای ماقبل سرمایه‌داری اساسا صفر بود: به عبارتی تقریبا هر سطحی از تورم مردم را فقیرتر می‌کرد.

این جهش تورمی مدت زیادی به طول انجامید (حتی بیشتر از دوره تورم در اوایل قرن نوزدهم ناشی از جنگ های ناپلئونی یا دهه 1970 میلادی). برخی از کشورها بیش از سایرین آسیب دیدند. تورم اسکاتلند اغلب بسیار بدتر از انگلستان بود. تورم هلند احتمالا بدتر از همه بود.

درست مانند تورم امروزی، کارشناسان در دقرن شانزدهم به شدت در مورد علل آن اختلاف نظر داشتند. این بحث در هیچ کجا به اندازه فرانسه در دهه های 1560 و 1570 داغ نبود. ژان چرویر دی مالستروآ، یک کارشناس، استدلال نمود که فشار قیمت‌ها نتیجه هزینه‌های بیش از حد است. ژان بودن استدلال کرد که شوک های غیرمنتظره به سیستم اقتصادی جهانی مقصر است. هر دو اقتصاددان جزوه هایی نوشتند و به مواضع یکدیگر تاختند. مورخان همچنان اختلاف نظر دارند.

مالستروآ و بودن هر دو تا حدودی درست می‌گفتند. تقاضای مازاد قطعا نقش داشت. جمعیت پس از دوران طاعون سیاه به سرعت افزایش یافته بود و بسیاری از این افراد به شهرها نقل مکان کرده بودند. این امر تقاضا برای مواد غذایی را افزایش داد، در حالی که تعداد کشاورزان تولید کننده آن را کاهش داد. همچنین برخی از پادشاهان با دستکاری ارز، اقتصاد را به باد فنا دادند.

«کاهش ارزش بزرگ» توسط هنری هشتم در دهه 1540 شامل گرفتن یک سکه طلا، ذوب آن، افزودن فلزات بی ارزش و سپس تبدیل مجدد آن به دو سکه طلا می‌شد. هنری پول بیشتری را صرف جنگ ها و کاخ هایش کرد. افزایش تقاضای اسمی ناشی از آن، تجار را برانگیخت تا قیمت های خود را افزایش دهند. این فقط هنری یا جانشین او ادوارد ششم نبود که ارزش پول را پایین آوردند. اسکاتلند این کار را در سال 1538 آغاز کرد و سپس در سال 1560 این استراتژی را تشدید کرد. در مناطق پست جنوبی، یا هلند، بلژیک و لوکزامبورگ امروزی، ارزش سکه نقره 12 بار از سال 1521 تا 1644 کاهش یافت.

اما کاهش ارزش به تنهایی این تورم بزرگ را توضیح نمی دهد. در میان موارد دیگر، این یک استراتژی جدید نبود. تخمین زده می شود که فرانسه بین سال های 1285 تا 1490، 123 بار ارزش سکه های نقره خود را تنزل داده است. بین آن سال ها هیچ تورمی وجود نداشت. و با این حال، در دهه 1500، با کاهش سرعت کاهش ارزش در بسیاری از کشورها، همه آنها شاهد تورم بودند. اسپانیا از 1497 تا 1686 به طور کامل کاهش ارزش را متوقف کرد.

در حدود 1545 میلادی، ذخایر عظیم نقره در بولیوی کشف شد. پوتوسی، مرکز این صنعت پرسود جدید، احتمالا به پنجمین شهر بزرگ جهان مسیحیت از نظر جمعیت تبدیل شد (پس از لندن، ناپل، پاریس و ونیز). در سه ماهه اول دهه 1500 فقط 10 تن نقره به سواحل اروپا رسیده بود. اروپا تا ربع سوم قرن شانردهم 173 تن وارد این قاره شد. اسپانیا، جایی که بیشترین مقدار این فلز وارد شد، در ابتدا تورم بالایی را تجربه کرد اما سپس در سایر اروپا تا روسیه گسترش یافت.

افزایش تورم جهانی امروز که تنها یک سال از آن گذشته است، پیامدهای اجتماعی و سیاسی عمیقی داشته است. با کاهش دستمزدهای واقعی، اعتماد مصرف کننده به پایین ترین حد خود رسیده است. سیاستمداران فعلی محبوب نیستند و اعتراضات در مورد هزینه های زندگی در حال افزایش است.

با این حال، در مقایسه با اثرات تورم قرن شانزدهم، همه چیز ناچیز است. متوسط دستمزد واقعی، که در آغاز دهه 1500 در سطح شاهانه حدود 7 پنس در هفته بود، سپس کاهش یافت، و کاهش یافت، و کاهش یافت. آنها تا اواخر قرن نوزدهم قدرت خرید خود را به دست نیاوردند. عواقب این فشار بزرگ بر استانداردهای زندگی فراتر از گدایی و عیاشی افراطی در مراسم تدفین بود. در سراسر اروپا، جامعه و سیاست به شدت بی ثبات شد.

در مقاله‌ای که در سال 1986 منتشر شد، جک گلدستون، از دانشگاه جورج میسون، این سوال را مطرح کرد که چرا از سال‌های 1550 تا 1650 «دولت‌ها در مقیاس وسیعی از هم پاشیدند». در فرانسه در سال 1572 قتل عام روز سنت بارتولومئو شامل ترورهای کاتولیک علیه پروتستان بود که منجر به کشته شدن هزاران نفر شد. دهه 1590 سالهای شورش در اتریش، فنلاند، مجارستان و اوکراین بود. روسیه مشکلات خود را تجربه کرد، شامل یک دوره 15 ساله بی قانونی از 1598. جنگ سی ساله در سال 1618 آغاز شد و این دوره با اعدام چارلز اول انگلستان در سال 1649 به اوج خود رسید. در تمام سال‌های ربع اول دهه 1500، از هر 100 هزار نفر در سراسر جهان، 6 نفر در جنگ جان خود را از دست دادند. از دهه 1620 تا 1640، سالانه حدود 60 نفر از هر 100 هزار نفر از بین می رفتند. تعداد افرادی که به جرم جادوگری محاکمه و اعدام شدند نیز افزایش یافت.

نخبگان ناراضی تا حدی مسئول این هرج و مرج بودند. نجیب‌زادگان غالبا برای درآمد خود به پرداخت های ثابت (مانند اجاره بها) وابسته بودند، و بنابراین احتمالا بیشتر از کسانی که به سادگی می توانستند قیمت ها را افزایش دهند، تاثیرات تورم بزرگ را تجربه کرده باشند. در شمال فرانسه و بلژیک، نابرابری در دهه‌های 1560 و 1570 کاهش یافت، زیرا افراد با درآمد متوسط خوب عمل کردند و مالکان ثروتمند تحت فشار قرار گرفتند. اشراف که به درگیری‌های اقتصادی عادت نداشتند، برای تغییر برانگیختند.

مهمتر از آن دولت ها متضرر شدند. قرن‌ها تورم صفر یا پایین بر نحوه ساختار مالی دولت‌ها تاثیر گذاشته بود. پادشاهان اغلب قطعات زمین را با اجاره بهای ثابت تا 99 سال اجاره می دادند. عوارض گمرکی به قیمت های اسمی انجام شد. این یک مشکل بود، در زمانی که تورم بالا گرفت. از اواسط دهه 1570 تا اواسط دهه 1590، درآمدهای مالیاتی اسپانیا از نظر نقدی ثابت بود، اما آنها قدرت خرید کمتری داشتند. هزینه‌های دولت‌ها که ثابت نبود، افزایش یافت. در طول یک قرن پس از 1530، هزینه قرار دادن یک سرباز در میدان جنگ پنج برابر افزایش یافت.

بنابراین، تورم در طول زمان به نضعیف دولت و بحران بدهی منجر شد. دولت‌ها هر چه در توان داشتند برای افزایش درآمد انجام دادند. در سال‌های 1544 و 1545 هنری هشتم دارایی‌های دولتی مانند قطعه‌های زمین را به ارزش بیش از 150 هزار پوند (یا بیش از 2 درصد تولید ناخالص داخلی) فروخت و در اوایل دهه 1600، موارد کمتری برای فروش در زمان الیزابت اول وجود داشت. آقای گلدستون خاطرنشان کرد که نشان‌های شوالیه «به تعداد بی‌سابقه» اعطا می‌شد که بیشتر آنها با هزینه‌های هنگفت اعطا شدند. وام گرفتن، درست در زمانی که بسیاری از وام دهندگان شروع به افزایش نرخ بهره کرده بودند، به حد انفجار رسید. نکول کردن، که در قرون 1300 و 1400 نادر بود، با فرانسه (در سال‌های 1558، 1624 و 1648)، پرتغال (در 1560) و اسپانیا (در 1557، 1575، 1596، 1607، 1627) افزایش یافت.

در نهایت تورم بزرگ به پایان رسید. رشد جمعیت کند شد و تقاضا برای کالاها و خدمات را کاهش داد. پادشاهان کنترل سیاست پولی و مالی را به دست آوردند، و وعده دادند که کمتر از گذشته نکول کنند و دست به کاهش ارزش بزنند. همچنین جریان فلزات گرانبها از قاره آمریکا کند شد. شاید درس هایی که می‌توان از این قرن گرفت روشن باشد. صرف نظر از علت، جوامعی که اجازه می‌دهند تورم ایجاد شود، باید انتظار داشته باشند که استانداردهای زندگی‌شان تنزل یابد.

پایان پیام

وبگردی

ارسال نظر

 

نظرسنجی

اگر پول داشته باشید سرمایه گذاری در کدامیک را ترجیح می دهید؟

.

طلا و جواهر اقتصاد 100 : عضو اتحادیه طلا و جواهر تهران با بیان اینکه اصلاح قیمت‌ها در بازار طلا و سکه طبیعی بود از…

اخبار سلامت

سینما در سینما