شوک تعرفهها و بحران جنگ؛ زلزلهای اقتصادی در جهان
«شوک اقتصادی در جهان؛ ترکیب جنگ تعرفهای ترامپ و تنشهای نظامی ایران با اسرائیل و آمریکا، در شرایط کاهش رشد اقتصاد جهانی، زمینهساز رکود و بحرانی فراگیر شده است.»

استفن اس.روچ یکی از اقتصاددانهای آمریکایی است که در دانشگاه ییل تدریس میکند. در پروژکت سیندکیت یادداشتی نوشته که به این شرح است: «دو شوک همزمان حمله اسرائیل و آمریکا به ایران و جنگ تعرفهای دونالد ترامپ، در حالی رخ میدهد که رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) جهانی به طرز نگرانکنندهای در حال کاهش است. با توجه به اینکه برای سوق دادن اقتصادی که به «سرعت واماندگی» خود نزدیک میشود به سمت رکود کامل، نیازی به فشار زیادی نیست، این بحرانها و اثرات ترکیبی آنها زمینه را برای یک رکود جهانی فراهم میآورند.
نیوهیون، آغاز جنگی جدید در خاورمیانه، همراه با یک جنگ تعرفهای مخرب، ترکیبی کشنده را در یک اقتصاد جهانی کند و راکد ایجاد میکند. با وجود احتمال آتشبس موقت، احتمال رکود قریبالوقوع جهانی بهشدت افزایش یافته است.
یک شوک بهتنهایی کافی بود اما حالا شوک دوم هم در راه است. تعرفههای رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ- فارغ از اینکه در نهایت به کجا ختم شوند- به معنای ریسکهای نزولی برای رشد اقتصاد جهانی هستند اما امکان بروز یک شوک دوم- یعنی جنگ بین اسرائیل و ایران که اکنون پای ایالاتمتحده را نیز به میان کشیده – مشکلات اقتصاد جهانی را که هر روز آسیبپذیرتر میشود، دوچندان میکند. این وضعیت با نظریه من درباره ریسکهای چرخهای همخوانی دارد: اقتصادی که به سمت «سرعت واماندگی» حرکت میکند، با اندک تکانی میتواند وارد رکود کامل شود.
این قاعده ساده در پیشبینی رکودهای جهانی طی ۴۵سال گذشته به طرز شگفتانگیزی خوب عمل کرده است. برخلاف رکود در یک اقتصاد خاص- که معمولا بازتابی از کاهش واقعی تولید است- رکود در سطح جهانی معمولا زمانی رخ میدهد که حدود نیمی از اقتصادهای دنیا وارد رکود میشوند و نیم دیگر به رشد خود ادامه میدهند. در نتیجه، رکود جهانی معمولا با کاهش رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) جهانی به محدودهای همچنان مثبت اما پایین یعنی ۲ تا ۵/۲درصد همراه است- کاهش ۰/۸ تا ۱/۳ واحد درصدی نسبت به روند بلندمدت ۳/۳درصدی پس از سال ۱۹۸۰. البته دو استثنا وجود دارد: سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۲۰ که بحران مالی جهانی و همهگیری کووید-۱۹ موجب کاهش واقعی تولید جهانی شدند.
سرعت واماندگی کلید ارزیابی ریسکهای چرخهای است. میتوان آن را منطقهای آسیبپذیر در نظر گرفت که با انحراف قابلتوجهی از رشد روند همراه است. اگر به ۴۵سال گذشته نگاه کنیم، سرعت واماندگی اقتصاد جهانی را میتوان در محدوده ۵/۲ تا ۳درصد دانست. زمانی که در این محدوده قرار میگیریم، جهان تابآوری لازم برای تحمل یک شوک را ندارد. این همان اتفاقی است که در چهار رکود جهانی گذشته افتاد.
حال به زمان حال بازگردیم. طبق آخرین گزارش «چشمانداز اقتصادی جهان» صندوق بینالمللی پول، انتظار میرود رشد تولید ناخالص داخلی جهانی در سال ۲۰۲۵ به ۸/۲درصد کاهش یابد درست در میانه منطقه سرعت واماندگی. در حالی که رکودهای جهانی اخیر بهدلیل یک شوک واحد اتفاق افتادند، اکنون ممکن است اقتصاد جهانی با دو شوک همزمان روبهرو شود: جنگ تعرفهای و جنگ فیزیکی در خاورمیانه. امکان بروز این ترکیب دو شوک، احتمال رکود جهانی را افزایش میدهد؛ در محافل پیشبینی، این وضعیت تقریبا به اندازه یک «مدرک قطعی» جدی است.
همانطور که همیشه گفته میشود، جزئیات اهمیت دارند. در این مورد، نحوه انتقال دقیق این دو شوک به رشد جهانی است. جنگ تجاری حالا دیگر موضوعی کهنه است. فرض من این است که بسته تعرفهای ترامپ- که در نهایت از دل منازعات حقوقی کنونی بیرون خواهد آمد- چیزی شبیه به تعرفه جهانی ۱۰درصدی خواهد بود، با نرخ تعرفهای بسیار بالاتر برای چین و تعرفههای شدیدتر بر محصولات خاص برای حفاظت از صنایع قدیمی آمریکا مانند خودرو، قطعات خودرو، فولاد و آلومینیوم.
افزایش تعرفه جهانی به ۱۰درصد، به معنای جهشی حدودا پنجبرابری نسبت به میانگین نرخ موثر تعرفهها (۹/۱درصد) در ۳۰سال پیش از «روز رهایی» ترامپ در اوایل آوریل است شوکی واقعی به هر معیار و مقیاسی. این وضعیت، ریسکهای نزولی جدیای برای اقتصاد چین- که همچنان به صادرات وابسته است- به همراه دارد و همچنین موجب بیثباتی قابلتوجهی در اقتصاد آمریکا میشود؛ بیثباتیای که به احتمال زیاد باعث کاهش سرمایهگذاری و استخدام خواهد شد چراکه هر دو به ثبات انتظارات بنگاهها از آینده وابستهاند. با توجه به اینکه از سال ۲۰۱۰ تاکنون، اقتصادهای چین و آمریکا به طور مشترک بیش از ۴۰درصد از رشد تجمعی تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص دادهاند، نباید از میزان آسیبی که یک جنگ تعرفهای میتواند به اقتصاد جهانی وارد کند، غافل شد.
در مورد خاورمیانه، تاثیرات کلان اقتصادی جنگها معمولا از طریق قیمت نفت سنجیده میشود. پس از حملات هوایی رژیم صهیونیستی به ایران در ۱۳ژوئن، قیمت نفت بهشدت افزایش یافت اما از کف سهساله خود، و همچنان بسیار پایینتر از میانگین پس از سال ۲۰۲۲ باقی ماند. سپس، بلافاصله پس از اعلام آتشبس ترامپ در ۲۳ژوئن، قیمت نفت بخش زیادی از افزایش ناشی از جنگ را پس داد. اگر درگیریها ادامه یابند- که در خاورمیانه همواره محتمل است- خطر افزایش شدید قیمت انرژی و سایر کالاها وجود دارد چراکه بازارها نگران گزینههای احتمالی ایران برای تلافی خواهند شد؛ گزینههایی نظیر ایجاد اختلال در تولید و توزیع نفت یا بستن مسیرهای کشتیرانی. به طور کلی، بمباران تاسیسات غنیسازی هستهای ایران توسط آمریکا در ۲۱ژوئن، عنصر جدیدی از عدم قطعیت را به دنیایی که از پیش نیز فوقالعاده ناپایدار بود، اضافه کرده است.
در حال حاضر، هنوز خیلی زود است که بتوان به طور قطعی گفت ورود آمریکا به جنگ اسرائیل علیه ایران چه اثری بر قیمت جهانی انرژی خواهد داشت. اما از یک منظر، این وضعیت یادآور تهاجم صدام حسین به کویت در اوت ۱۹۹۰ است که منجر به دو برابر شدن قیمت نفت ظرف سه ماه شد. در آن زمان، اقتصاد جهانی نیز پیش از وقوع این شوک نفتی، در حال نزدیک شدن به سرعت واماندگی ۵/۲درصدی در سال ۱۹۹۱ بود و در نهایت، این شوک منجر به رکودی ملایم در سالهای ۱۹۹۳–۱۹۹۲ شد.
نکته کلیدی در چشمانداز کوتاهمدت، نه صرفا تعرفههای آمریکا یا جنگ ایران، بلکه تعامل ژئوپلیتیکی میان این دو شوک است. این دو بحران، پتانسیل تقویت متقابل یکدیگر را دارند و جهانی را تهدید میکنند که از پیش نیز در آستانه توقف کامل قرار دارد. پیشبینی چرخههای اقتصادی هرگز قطعی نیست اما دو شوک امسال، احتمال وقوع رکود جهانی را بیش از پیش افزایش دادهاند.
منع:جهان صنعت